در نشست «بررسی ترجمه متون زیبایی شناسی سنت آلمانی» مطرح شد؛

الزامات مترجمان متون آلمانی/ ایراد ترجمه های موجود

الزامات مترجمان متون آلمانی/ ایراد ترجمه های موجود

ضیاء شهابی گفت: بسیاری از مترجمان کتاب مشهور هایدگر را هستی و زمان ترجمه کرده اند در حالیکه من آنرا وجود و زمان ترجمه کردم، وجود به زمان و زمان به وجود تعلق دارد در حالی که هستی این معنی را نمی دهد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «بررسی ترجمه متون زیبایی شناسی سنت آلمانی» با حضور موسی دیباج، پرویز ضیاء شهابی و محمد میلانی عصر روز گذشته ۲۸ مهرماه در سالن استاد امیرخانی خانه هنرمندان برگزار شد.

این نشست در حالی برگزار شد که جلسه دبیر نداشت و میهمانان پس از کمی سردرگمی، خودشان برنامه را آغاز کردند. علاوه بر این، تداخل اجرای یک برنامه محیطی در نزدیکی محل نشست نامبرده، موجب عدم تمرکز میهمانان و حاضران در جلسه شد و میهمانان از برگزاری نشست در چنین شرایطی گله کردند.

ضیاء شهابی: میلی به خواندن ترجمه ها ندارم

پرویز ضیاء شهابی مترجم و استاد دانشگاه اولین سخنران این مراسم بود که درباره موضوع «ورانداز کردن و براندازی زیبایی شناسی در هنراندیشی هایدگر» سخنرانی کرد. وی گفت: موضوع سخنرانی من کمی با موضوع «بررسی ترجمه متون زیبایی شناسی سنت آلمانی» تفاوت دارد و اگر زودتر می دانستم که موضوع برنامه چیست، متن سخنرانی مناسب با موضوع برنامه آماده می کردم ولی به هرحال الخیر فی ماوقع. در همین ابتدای سخنانی باید بگویم که حرف های من درباره ترجمه به قصد خودنمایی آثار خودم نیست و فقط قصدم بیان مطالبی مفید و مناسب با جلسه است.

وی افزود:  امروز ترجمه از متون زیباشناسی بسیار زیاد شده است ولی من چندان شوق و رغبتی برای خواندن آن ها ندارم مگر به حکم ضرورت برای تدریس کلاس های دانشگاه. دلیل میل نداشتنم هم این است که توقع من از ترجمه متون بالاست وترجمه های موجود توقع من را برآورده نمی کنند. توقع من از ترجمه متون علاوه بر رسایی و درستی این است که بتوانم ازخواندن ترجمه ها لذت ببرم و چون این مقصود حاصل نمی شود ترجیح می دهم از خواندن آن صرف نظر کنم. به قول هایدگر در یکی از آثارش درباره ترجمه گفته است: «به تناسب مقام به من بگو چه تلقی از ترجمه کردن داری تا به تو بگویم کیستی؟»

ضیاء شهابی ادامه داد: کار ترجمه به خصوص از زبان آلمانی کاری به غایت دشوار است. مراد از من براندازی که در موضوع سخنرانی م آوردم همان چیزی است که هایدگر آن را  distraction )معادل انگلیسی)  نامیده و در زبان انگلیسی معنای ویرانی را می دهد. وراندازکردن در زبان فارسی یعنی زیروبم کسی را با دقت سنجیدن اما برانداز کردن یعنی منهدم، نیست و نابود کردن. مراد من از ورانداز کردن و براندازی زیبایی شناسی یعنی اینکه یک متن را به خوبی ورانداز کرده ایم ولی به دلیل نارسایی و نارضایت بخش بودن آن را برمی اندازیم البته مراد از براندازی در اینجا، نابودی نیست بلکه به این معنی است که آن را به شکل دیگری دربیاوریم.

مترجم کتاب «سرآغاز کار هنری» گفت: بسیاری کتاب مهم هایدگر را هستی و زمان ترجمه کرده اند در حالیکه من آن را وجود و زمان ترجمه می کنم چون وجود به زمان و زمان به وجود تعلق دارد حتی خود هایدگر در کتاب «کانت و مسیله مابعدالطبیعه» گفته که وجود همان زمان است. هستی یعنی هم اکنون و معنای گذشته و آینده را نمی رساند و ولی وجود شامل همه زمان ها می شود. یا مثلا من کتابی با عنوان «سرآغاز کار هنری» ترجمه کردم که خیلی ها همان کتاب را منشا و مبدا اثر هنری ترجمه کردند، ولی دلیل من برای آوردن کلمه سرآغاز این بود که در نخستین عبارت کتاب اصطلاح یونانی «آرخه» آمده که معادل عربی آن راس و معادل فارسی آن سر است. درکتاب هم آمده که هستی هرچه هست از اوست وپایندگی چیزها به اوست.

وی در پایان اضافه کرد: من درترجمه یکی از کتاب هایم مدت ها بود که دنبال یک اصطلاح فارسی می گشتم و در نهایت هم چون چیزی پیدا نکردم در پاورقی کتاب آوردم: «مترجم برای این کلمه معادل فارسی نیافت» ولی بعدها اصطلاح پی افکن  برای همان واژه به ذهنم رسید که دقیقا معادل آن کلمه بود ولی دیگر دستم به جایی بند نبود به همین دلیل به مترجمان توصیه می کنم هیچ گاه نگویند برای فلان کلمه معادل فارسی نیافتیم چون ممکن است معادل فارسی وجود داشته باشد ولی یا مترجم در آن زمان حضور ذهن نداشته باشد یا اینکه معادل فارسی وجود دارد و ما نمی دانیم.


 

دیباج: باید قدردان زبان عربی باشیم

موسی دیباج، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران دومین سخنران این مراسم بود که به دلیل شرایط سروصدای بیرون سالن به سختی سخنرانی کرد و گفت: ترجمه متون چه از زبان آلمانی چه از زبان های دیگری مثل فرانسه و انگلیسی به زبان فارسی وقتی که متن فلسفی باشد کار بسیار سختی است و مترجم باید چندین وجه را در نظر داشته باشد. دشواری های ترجمه در حد مشکلات زبان شناختی، فقه، لغت یا مقایسه شجره های زبانی نیست و مترجم باید ملاحظات زیادی برای ترجمه در نظر بگیرد.

وی افزود: ویتگنشتاین یکی از فیلسوفانی است که آثار او به زبان آلمانی نوشته و به زبان فراسی ترجمه شده است ولی امتیاز به خصوص او نسبت به سایر فیلسوفان ایدئالیستی و تحلیلی این است که لحظه به لحظه می گوید: «منظور من این است». مترجم باید توجه داشته باشد که عینا حرف های او را بیاورد و سراغ اندیشه های دیگر او نرود به همین دلیل ترجمه آثار او سهل و ممتنع است.

دیباج ادامه داد: خیلی ها کتاب ویتگنشتاین را «در باب یقین» ترجمه کرده اند که بسیار اشتباه است چون یقین مقوله ای علمی و مرتبه ای از علم نیست و وقتی می گوییم «درباب یقین» ترجمه ای ضد متن وخلاف گفته های ویتگنشتاین است. ترجمه من از این کتاب «درباره یقین» است.

مترجم «درباره یقین» در ادامه به چند نمونه از اشتباهات ترجمه اشاره کرد و گفت: برخی در فلسفه کانت، گزاره های ماتقدم را گزاره های ترکیبی پیشین ترجمه کردند که کاملا اشتباه است یا مثلا اینکه برخی  concept که همان معنای مفهوم می دهد را «تصور» ترجمه کردند که کاملا غلط است چون تصور قسمی از مفهوم است. تصور مبدا تصدیق و حکم نیست اما مفهوم مبدا تصدیق و حکم است.

مترجم کتاب «مارتین هیدگر: پیش‌درآمدی به فلسفه او» افزود: من همیشه از استادم مرحوم فردید می پرسیدم معنی دازاین یعنی چه و ایشان هیچ گاه جواب من را نمی دادند چون ترجمه این واژه بسیار دشوار است. این در حالیست که امروز ترجمه های متفاوتی از آن وجود دارد و یکی از مترجمان کشورمان آن را جاستی (جا+ هستی) ترجمه کرده ولی اشتباه است چون دازاین ((Dasein مفهومی مربوط به مکان نیست. خلاصه اینکه این فاصله ها بین متن اصلی  مترجمه همیشه وجود دارد ولی مترجم باید همه تلاشش را بکند که ما را به متن اصلی نزدیک کند.

دیباج در پایان اضافه کرد: زبان فارسی در حدود ۱۰ قرن با متون عربی مواجه بوده و از آن بهره‌های بسیار برده است. به اعتقاد من ورود زبان عربی به فارسی، میراث ماندگاری را از لغات و اصطلاحات به‌جای گذاشت که بسیار مثبت بوده و باید آن را حفظ کرد. در هنگام ترجمه متون فلسفی تعصب برای حفظ زبان فارسی کار درستی نیست. بسیاری از واژگان فلسفی عربی در فارسی رایج هستند که می‌توان از آنها برای برگردان بسیاری از واژگان دشوار فلسفی غرب از آن استفاده کرد.

میلانی: منتقد واقعی کیست؟

آخرین سخنران این نشست که خیلی کوتاه صحبت کرد، محمد میلانی، مترجم، ویراستار و محقق حوزه‌های فلسفه و ادبیات بود. میلانی درباره موضوع «بازخوانی تفکر کانتی بر نقادی ادبیات و هنر انگلیسی» صحبت کرد.

وی گفت: نقادی فلسفه و نقد در حوزه ادبیات و هنر یک بحث بین رشته ای است، من تاقبل از اینکه وارد حوزه ترجمه شوم الزامات نقادی کانت در ادبیات انگلیسی و آلمانی را کمتر دیده بودم ولی وقتی مشغول ترجمه شدم کاملا تاثیر و الزام منتقدان ادبی و فیلسوفان بین رشته ای به مفهوم نقد کانتی را دیدم.

میلانی افزود: اگر بخواهیم آلمان را محور قرار بدهیم، می توانم از باختین مثال بزنم که وقتی درباره مفهوم عادت در ادبیات یا اصطلاح کارناوال بحث می کند کاملا رگه و ریشه های شکل یافته فلسفی در آن دیده می شود.

مترجم مجموعه مقالات «ویتگنشتاین متفکر زبان و زمان» ادامه داد: همیشه تلقی ما از نقد این است که کاستی، مشکلات و ضعف های یک اثر را بگوئیم در حالیکه سویه ی نقد این نیست و نقد یعنی شناخت در مقام فاعل شناسا. اگر درباره نقد اینگونه فکرکنیم که نقد یعنی نظر من در مقام کسی که می اندیشم ان زمان نقد عبارتست از تز، سنتز و آنتی تز یک اثر هنری آنطور که خلق شده و خودش را به ما نشان می دهد.

میلانی در پایان سخنانش گفت: وقتی با ساختار نقادی کانتی به سمت مقولات می رویم راهمان با راهی که تا پیش از آن در حوزه نقد می رفتیم تغییر می کند چون در این صورت نقاد کسی است  که الزاما فلسفه و نقادی بداند و در فلسفه آلمانی متخصص باشد چه بسا فلاسفه انگلیسی زبان در سنت دانشگاه آکسفورد وقتی می خواهند از بازنمایی حرف بزنند گریزی هم به فلسفه آلمانی می زنند. اگر منتقدی این اصول را بداند، یک نقاد هنری و ادبی می تواند بگوید که من نقاد هستم و می توانم یک اثر را به معنای فلسفی نقد کنم.

کد خبر 2947303

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha